رئیس سازمان تبلیغات اسلامی گفت: در یک گفتوگوی دو نفره در آنجا که دوربین نیست و حاج قاسم میتوانست راحت حرف بزند شروع کرد به این سخن که چه قدر مردم خوبی داریم! خب من مشابه این مکالمه را قبلا در یک گفتوگوی دو نفره با رهبری داشتم.
حجتالاسلام محمد قمی، رئیس سازمان تبلیغات اسلامی در رونمایی کتاب «اسطوره حاج قاسم و بازسازی هویت ملی ایرانیان» گفت: یک بار از دفتر به سمت محضر رهبری برای نماز میرفتم. به این امید مجالی فراهم شود تا به حالت درد دل تقاضایی بکنم از این رو که شرط و شروطی هم به شمار بیاید حجم وظایف سنگین و مسئولیتهای زیاد با اختیارات کم چه طور قرار است با هم جمع شود و مسائل را حل کند. قرار بود چنین موضوعی را مطرح کنم. به امید اینکه تسلی خاطری بشود.
او افزود: از در بیت که گذشتم، با حاج قاسم همراه و هم مسیر شدم. برای این با این خاطره شروع کردم که بگویم اسطورهای که از آن حرف زدیم پاهایش روی زمین بود. موقعی که به محل برگزاری نماز رفتیم و منتظر ماندیم تا رهبری تشریف بیاورند با هم مشغول صحبت شدیم. من حرفهایی که باید بزنم در ذهنم پخته بودم که اگر چنین بگویم موثرتر است. در این میان حاج قاسم بدون مقدمه شروع به صحبت کرد.
رئیس سازمان تبلیغات اسلامی عنوان کرد: حاج قاسم در صحبتهایش میگفت به نظرم فردی که در جمهوری اسلامی مسئولیت میپذیرد نباید شرط و شروط بگذارد. بعد توضیح داد اگر اینجا حرم است و فردی میخواهد برای اهل بیت خدمت کند، مگر شرط میگذارد، با اشتیاق میرود و خدمت میکند. اصلا کسی که مسئولیت به گردنش افتاده است، باید افتخار کند و به فکر باشد که چهطور مقدمات خدمت را آماده سازد. مقدمات واجب هم جزء واجبات است.
حجتالاسلام محمد قمی گفت: در زمانی که به حرفهای حاج قاسم گوش میدادم سعی میکردم به روی خودم نیاورم اما احساس کردم دقیقا با خودم صحبت میکنم. آنقدر این مباحثه را خوب ادامه داد که در ذهنم ماند به طوری که شاید در وقت نماز هم گوشهای از ذهنم درگیر آن ماند که نکند من اشتباه میکنم. به قدری این موضوع ذهنم را تحت تاثیر قرار داد که در آن موقع صرف نظر کردم که در آن موقعیت درباره موضوعی که با آن مساله داشتم کلماتی را به زبان بیاورم.
او ادامه داد: این خاطره را برای این تعریف کرد که بگویم یکی از استدلالهای حاج قاسم این بود که اینجا جمهوری اسلامی است و یک نسبت وثیق میان عقاید دینی شیعی یا مثلا دیدگاههای جهانی و ایرانی بودنش برقرار کرده بود. بخشی از صحبتهایش در یک گفتوگوی دو نفره در آنجا که دوربین نیست و راحت میتواند حرف بزند شروع کرد به این سخن که چه قدر مردم خوبی داریم. خب من مشابه این مکالمه را قبلا در یک گفتوگوی دو نفره با رهبری داشتم. با خودم فکر میکردم وقتی دوربینی نیست و یک گفتوگوی دو نفره است دلیلی ندارد که مدام تاکید شود که این مردم خیلی مردم خوب، عزیز و شریفی هستند!
رئیس سازمان تبلیغات اسلامی عنوان کرد: حاج قاسم با چنین تعابیری از مردم برای من صحبت میکرد. حالا وجه اعتقادی و دینی آن به کنار، به این مردم خدمت کردن توفیق میخواهد و کسی که مشرف به خدمت این مردم میشود باید خودش برود و مقدماتش را فراهم کند. از طرفی خلقیاتی که داشت نسبت به بچههایی که در تیم حفاظت و رانندهها بودند، در عین مراقبت از آنها یک نوع حس جوانمردی نسبت به فرودستی که مثلا در سمت راننده او بود، یک تلفی از او در ذهن هر کسی که دربارهاش شنیده یا به او نزدیک شده بود، ایجاد میکرد که متوجه میشد که درباره یک شخصیت والایی صحبت میکنند که نمیگوییم نظیر ندارد اما با خودشان احساس نسبت و ارتباط میکردند. یکی از مولفههای هویتی ایرانی است که متعالی شدن را در او میجستند. فکر میکنم کتاب طرح خوبی را مطرح کرده که حاج قاسم به بازسازی هویت ملی ایرانیان کمک کرده است.
در ادامه این برنامه حجتالاسلام احمد رهدار با اشاره به ملاحظاتی درباره کتاب «اسطوره حاج قاسم و بازسازی هویت ملی ایرانیان» گفت: به نظرم کتاب در شهید سلیمانی مانده است. اگرچه شهید سلیمانی مرد خیلی بزرگی است آنچنان که گفتند اسطوره است. درباره هویت هم باید اشاره کرد که هویت یک ضرورت و صیرورتی دارد که هیچگاه متوقف نمیشود. از جای خیلی دوری شروع میشود و در بستر زمان میآید و صورتهای متفاوتی میگیرد و در بستر رخدادها و مثلا سیره و اندیشه انسانهاست اما متوقف نمیشود.
او افزود: در ذات هویت یک عبور نهفته است و انتظار میرفت مولف کتاب مثلا وقتی روی منطق انقلاب اسلامی ایستاده است، در یک جایی حتی از شهید سلیمانی عبور کند. این عبور نقد شهید سلیمانی نیست؛ این عبور یک ظرفیتی با ظرفیت شهید سلیمانی به سوی آینده است. اکنون که ما در پس تاریخ خودمان ایستادهایم و به گذشته نگاه میکنیم از بسیاری از شخصیتهای بسیار فاخر رد شدیم که این رد شدن هیچ ضربهای به شخصیت آنها نزده است.
این پژوهشگر و استاد دانشگاه بیان کرد: این رد شدنها در طول است در حالی که بافتار هویت ماست. اصلا باید چیزی بیرون از این افراد دست و پا کنیم که آن انگار منبع محرک ماست، ضمن اینکه ما را به مشاهیر و مفاخر میرساند بلکه خودش مولد آنهاست در عین حال همان منبع ما را هول میدهد و از این افراد رد میکند. اگرچه در کتاب تا آنجایی که نویسنده به موضوع پرداخته، خوب حرکت کرده است اما انگار باید فلشی به سوی آینده میگذاشت و جای آن خالی است.
منبع: ایبنا