گستردهترین قلمروی که زبان فارسی بیرون از مرزهای فرهنگی ایران در آن بالید، شبه قاره است.
قهرمان سلیمانی در یادداشتی که آن را در یکی از جراید کثیرالانتشار هند منتشر کرده اینگونه آورده است:
در جریان داد و ستد فرهنگی دو کشور ایران و هند، زبان فارسی توانست بستری بسیار وسیع از بالندگی و پویایی پیدا کند. اگر در مرزبندی ایران و هند، رود سند را مرز دو کشور میدانستند و میدانیم، رواج زبان فارسی در هند قلمرویی پیدا کرد که تا آسیای شرقی امتداد مییافت. این بستر وسیع، تنها به تعداد گویشوران زبان فارسی اضافه نکرد بلکه درهای جهانی وسیع از خلاقیت و آفرینشگری را بر زبان فارسی گشود که تا اوایل قرن بیستم ادامه داشت.
در این جهان پهناور که از چین تا قلب اروپا ادامه داشت، زبان فارسی به مثابه زبان فرهنگ و ادب و فرزانگی در میان اقوام و فرهنگهای مختلف رواج یافت. در اروپا این نقش را تا اوایل قرن بیستم زبان فرانسوی به عهده داشت. از این حیث میتوان زبان فارسی را با زبان فرانسوی مقایسه کرد، با این تفاوت که زبان فارسی سابقه تاریخی بسیار قدیمی داشت و ذخیره معنوی و فرهنگی داشت که با کمتر زبانی در جهان قابل قیاس است؛ ذخیرهای که در دهه سوم قرن بیست و یکم هنوز هم هزاران متن و میلیونها ورق از آن به طبع نرسیده است.
این به معنای آن نیست که در انتشار این منابع فترتی رخ داده بلکه بیشتر به این معناست که دامنه خلاقیتها و آفرینشگری به این زبان چنان گسترده است که انتشار آن زمان بسیار میطلبد وگرنه در همین چهار دههای که از انقلاب ایران میگذرد، بیش از یک میلیون عنوان کتاب فقط در ایران منتشر شده است که بخشی قابل اعتنا از این مجموعه را میراث کهن زبان فارسی تشکیل میدهد.
هزاران متن شناسایی شده و نشده در شبه قاره وجود دارد که هنوز به چاپ نرسیده است و تا این مجموعه و داراییهای فراوان پراکنده در جای جای جهان، به چاپ نرسد، سخن گفتن از میزان دارایی معنوی و فرهنگی زبان فارسی دقیق نیست.
این موضوع در دیگر قلمروهای زبان فارسی نیز صدق میکند. در گسترهای وسیع در ایران و افغانستان و آسیای مرکزی و ترکیه و اروپای شرقی و کتابخانههای بزرگ جهان، بسیار متنها و اسناد وجود دارد که هنوز به زیور طبع آراسته نشده و با نشر هر یک بر غنای معنوی زبان فارسی افزوده میشود.
گستردهترین قلمروی که زبان فارسی بیرون از مرزهای فرهنگی ایران در آن بالید، شبه قاره است. نام این قلمرو گسترده خود بیانگر عظمت آن است: شبه قاره.
حضور پرمایه زبان فارسی در این قلمرو گسترده تنها پیدا کردن گویشورانی در قلمرو وسیع جغرافیایی نبود، بلکه علاوه بر گسترش در قلمروی از چین تا کوههای هیمالایا و اقیانوس هند، عمق بخشیدن به داشتههای پیشین و خلق لطایف هنری و ادبی و ترویج گسترده آموزههای انسانی و تقویت قدرت آفرینشگری و خلاقیت و غنا بخشیدن به داشتههای پیشین، دستاورد بزرگتری بود که از رهگذر حضور و گسترش زبان فارسی در هند، به حاصل آمد.
فرهنگنویسی و توجه به دقایق هنری و ادبی زبان که بن مایه اصلی نقد ادبی را در زبان فارسی، تشکیل میدهد، در هند و در سایه حضور پر شمار و تلاشگرانه و دقت نظرها و نکته سنجیهای ادیبان و فضلای هند، رونقی گسترده یافت.
اگر ایرانیان برای آموختن زبان عربی قواعد صرف و نحو آن را استخراج و تدوین کردند و در این مسیر خدمت شایستهای به زبان عربی کردند، هندیان همین خدمت را به زبان فارسی در نوشتن دستورنامههای مختلف کردند. بخش عظیمی از مجموعه پرشمار دستورنامههایی که درباره زبان فارسی تألیف شده حاصل اندیشه زبانشناسان و ادیبان هندی در جای جای این سرزمین پهناور است.
ورود زبان فارسی به هند و رسمی شدن آن در این سرزمین در بستری از مناسبات رسمی و حکومتی انجام شد. همین امر موجب شد زبان فارسی در چگونگی نوشتن مکاتیب و مناشیر دیوانی نیز پرمایه شود و روندهای دیوانسالاری هند با زبان فارسی پیوند بخورد. این نکتهای است که از چشم مأموران هند شرقی انگلستان هم پنهان نمانده بود و آنان به درستی دریافتند که برای استیلا بر مقدرات دیوانی هند باید به سراغ زبان فارسی رفت. تأسیس کالج فورت ویلیام در کلکته و پرداختن افسران انگلیسی به زبان فارسی، در همین مسیر بود.
انبوهی کتاب و رساله برای آموختن این حرفه تحریر شد. پدید آمدن بخشی عمده از این متون، مدیون و مرهون مساهمت دانشوران هندی است و اسناد بازمانده در این حوزه بخشی مهم از میراث مکتوب تاریخ دیوانسالاری هند را تشکیل میدهد و بایگانیهای تاریخی این کشور امروز آکنده از میراث دیروز است.
تذکرهها گزارشی مستند از تاریخ ادبیات در دورهای خاص یا در ادوار گوناگوناند. از این منظر تذکرهنویسان فارسی زبان هند بزرگترین گزارشگران تاریخ حیات ادبی مردم در این قلمرو هستند. انبوه تذکرهها که با سلایق و رویکردهای مختلف نوشته شده هند را در صدر جایهایی قرار میدهد که به نوعی تاریخ ادبیات فارسی را مکتوب کردهاند و به نسلهای بعدی گزارش دادهاند و باعث انتقال فرهنگ از نسلی به نسلی شدهاند.
انبوه تذکرههای فارسی که در هند تحریر شده گزارشی از کثرت دانشوران نیز هست چه آنها که نامشان در این تذکرهها آمده چه آنها که این کتابها را تألیف کردهاند و در مطاوی آنها نکتههای بسیار از نقد ادبی تا تاریخ حیات اجتماعی و خلاقیتهای ادبی و… بیان کردهاند.
ادبیات داستانی زبان فارسی وقتی به هند رسید پرمایه و غنی شد، این پدیده ادامه داد و ستدی بود که قرنها پیش بین ایران و هند رواج داشت و سرگذشت آن در قالب گزارش”آوردن کتاب کلیله و دمنه از هند به ایران توسط برزویه طبیب” روایت شده است.
زبان انتقال دانش و علم، با کمک دانشوران این سرزمین بسیار توسعه یافت و با دانش بومی سرزمین هند تکمیل شد، جهان شعر فارسی با حضور شاعران نازکخیال هندی چنان سرشار از رنگ و ظرافت و روشنی و نور شد که هنوز هم برای پژوهشگران مایه اعجاب و حیرت است.
عرفان و تصوف که بخش عمدهای از زیست اجتماعی و فرهنگی ایران و خلاقیتهای زبان فارسی را تشکیل میدهد، در هند، با صفای صوفیان هندی درآمیخت و تمام ساحات زندگی اجتماعی و خصوصی مردم این سرزمین را دگرگون کرد و چنان در لایههای ژرف زندگی هندیان درآمیخته شد که سیمای هند را کاملاً دگرگون کرد. هزاران کتاب و رساله و بیاغراق هزاران نهاد اجتماعی و فرهنگی در خدمت بسط عرفان درآمد و زبان تصوف تبدیل به زبان فرهنگی هند شد که هنوز هم ادامه دارد.
اما این تنها گوشهای از داد و ستد فرهنگی ایران و هند را در قلمرو زبان فارسی بیان میکند. در حوزههایی حضور زبان فارسی در هند، بعضی از انواع ادبی را در زبان فارسی پدید آورده که قبلاً در زبان فارسی سابقه چندانی نداشته است و بالندگی در محیط ادبی هند باعث پدید آمدن این گونههای خاص در زبان فارسی شده است.
نمونهای از این رویشهای تازه را در نوع ادبی”مینا بازارهایی” میتوان دید که تقریباً تمامی آنها در محیط ادبی هند خلق شدهاند. در این نوع ادبی که اختصاص به زندگی بانوان، علیالخصوص بانوان درباری دارد گزارشی ادیبانه از زندگی و احوال جامعه زنان عرصه میشود و مردان در این فضا حضور چندانی ندارند. این نوع نوشتهها که بازتابدهنده حیات زنان درباری هند و چگونگی پیوند خوردن آنان با محیط اجتماعی است، حاصل خامه ادیبان هندی است.
گرچه توجه به جسم و لذت جسمانی در همه جا وجود دارد، اما در سایه حضور زبان فارسی در هند نوع خاصی از ادبیات “تنانه” در این زبان به وجود آمد که حاصل زندگی در هند و همسایگی با تنانهنویسهای هندی بود. این کتابهای اغلب مصور، در هند از دیرباز وجود داشت. با ورود زبان فارسی به هند، تحت تأثیر نویسندگان هندی تنانهنویسان فارسی نیز پیدا شدند اما میتوان گفت: دامنه حضور این نوع از کتابها از سرزمین هند فراتر نرفت و نتوانست در دیگر قلمروها نظر نویسندگان فارسی زبان را به خود متوجه کند.
سراپانامهنویسی هم که به عنوان نوعی از نوشتن و توصیف زیباییهای معشوق است از همین رهگذر در هند طرفداران بسیار بیشتری از دیگر حوزههای زبان فارسی پیدا کرد و با قدری تسامح میتوان گفت که اصول و مبانی جمالشناسی محبوب در این نوع از نوشتهها، بیشتر حاصل ذوق و سلیقه شاعران و نویسندگان هندی است تا دیگر حوزههای زبان فارسی.
گستردگی جغرافیایی و جمعیت زیاد شبه قاره را تبدیل به مرکز تنوعات فرهنگی و زبانی جهان کرده است. ورود زبان فارسی به چنین قلمروی نمیتوانست بیتأثیر باشد. در دورهای زبان فارسی نقش میانجی را بین پیروان ادیان گوناگون به عهده گرفت و توانست روح همدلی و همراهی را در جامعه هند تقویت کند.